کلاغ ها بر شانه ات صف کشیده اند
تو پو چو تیر تلگرافی
ایستاده بر قله ادبیات
گوتیک بودن را
در ذهنم
مخابره می کنی
و من از واژگان دور افتاده و غریب
سگک
ملخ
بوف
معماری های کج و در هم می سرایم
که در پژواک مواج ناقوس برخاستن
گورهای کاغذی خود را می درند
در زیر مهتاب بی لک یک شب سرد
به رقص دور آتش این شعر می پردازند
که با تندبادی
نه!
با یک آه!
خاموش شد
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: برچسبها:
الف آرشام ,
ادگار آلن پو ,
تلگراف ,
کلاغ ,
ناقوس ,
پژواک ,
:: بازدید از این مطلب : 1150
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3